مرحوم آخوند همدانی می گویند:
روزی در خواب دیدم مردی دو عدد مار برای من تحفه آورد. تعجب کردم که برای من مار هدیه آورده است.
صبح که از خواب بیدار شدم، فردی نزد من آمد و گفت که می خواهم وجوهاتم را بپردازم. وقتی ایشان دست در دو جیب خود کرد و وجوهات را از بین آنها بیرون آورد فهمیدم که این امر تعبیر خواب من است و حتما سرّی دارد.
با خود گفتم، که من حتما باید سّر این کار را بدانم . از آن مرد پرسیدم تو چه کاره ای؟ گفت که سه مغازه مشروب فروشی دارم.
فهمیدم با درآمد آن دو مغازه برایم وجوهات آورده است و خواب من تعبیر شده است و مار سنبل نیش زدن و زهر است.
بازاری چنین می گوید:
«بعد از منبر، ما چند نفر خدمت ایشان رفتیم و گفتیم که آقا ما می خواهیم آدم بشویم.چه کنیم؟»
ایشان فرمودند: من به شما سه دستور می دهم، عمل کنید، و اگر نتیجه دیدید، آن وقت بیایید تا برنامه را ادامه دهیم.
سه دستور ایشان چنین بود:
وقتی از مرحوم شیخ انصاری سوالی می پرسیدند:
اگر جواب را می دانستند، آهسته جواب می دادند و اگر جواب را نمی دانستند، با صدای بلند می گفتند: نمی دانم.
به این عمل"سیطره بر نفس" می گویند.
آیت الله پهلوانی (رضوان الله تعالی علیه) می گقتند:
اگر انسان می خواهد به مقام تجرّد دست یابد و بخواهد از منیات خارج شود، باید از الفاظ شروع کند. یعنی لفظ "من" را کمتر استفاده کند. سپس فرمودند: در مدت حدود بیست سالی که در مجالس اندرونی و بیرونی علامه طباطبائی، حضور داشتیم هیچ وقت ندیدیم که علامه بگویند: "من" و هر وقت می خواستند بگویند: "من" دنبال آن می گفتند: "بنده" و می گقتند: "من بنده".
آقا شیخ مرتضی زاهد(رضوان الله تعالی علیه) شبی به جلسه اخلاق تشریف بردند. جلسه طول کشید و ایشان شب دیرهنگام بر گشتند.
برای اینکه اهل خانه اذیت نشوند و نیز شب در خانه زدن مکروه است، ایشان همانجا پشت در خانه خویش نشستند.
همسرایشان نقل می کنند: خوابیده بودم، در خواب حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم، به من فرمودند: بیدار شو! که آقا شیخ مرتضی پشت در نشسته اند.
رفتم در را باز کردم، عرض کردم: آقا چرا اینجا نشسته اید؟ فرمودند: نخواستم شما را اذیت کنم.
آقای میانجی می فرمودند:
کسی برای من نقل کرد: که در رمی جمرات یکی از حجاج سنگی را به سر حاجی ایرانی زد، او نیز برگشت و به آن حاجی سنگ زننده فحش داد. به او گفتم: فحش می دهی؟ دوباره فحش داد.
گفتم: چرا دو بار فحش دادی؟ گفت: چون فحش دادن کفاره دارد و من هم به اندازه گفتن دو فحش پول دارم، دو بار فحش دادم وگرنه اگر پول بیشتری داشتم، بیشتر فحش می دادم.
ببینید این حاجی هنوز مفهوم شعائر الله را درک نکرده است و هنوز در بند این است که باید در چنین مواردی دلم را خنک کنم. برخی از انسانها تنها از نظر جسمی رشد کرده اند، اما روحشان هنوز کوچک مانده است.
آیة الله بهجت (رحمة الله علیه) می فرمودند:
وقتی کربلا مشرف شدید و موقع ورود به بارگاه اباعبدالله الحسین (علیه السلام) دیدید حال ندارید، وارد نشوید، بروید دوربزنید.
چون اذن دخول حرم ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) اشک چشم است. چرا؟
چون خودتان فرموده اید: "قتیل العبرات" حسین کشته اشک های چشم است. این اشک چشم است، که تو را با حسین هماهنگ می کند.
بیانات برگزیده |
لینک های کاربردی | دسترسی سریع | کلیه حقوق سایت محفوظ است. |
|||