userfiles/images/logo.png

انصراف معاویة بن یزید از حکومت

انصراف معاویة بن یزید از حکومت

دسته: حکایت ها
منتشر شده در پنج شنبه, 25 مهر 1392 20:06
بازدید: 3939

bahjat2

آیت الله بهجت (رحمة الله علیه): 

معاویه بن یزید بن معاویه  در روز اول بالای منبر رفت و خطبه ای ایراد نمود. در آن خطبه بیان عجیبی دارد . می گوید: حق امامت و خلافت با اهل بیت (علیهم السلام) است، که جدم معاویه بن ابی سفیان آن را از انها غصب نمود و پدرم یزید بن معاویه تابع اوشد.

 

این خطبه خیلی بر  مروامی ها سخت بود ، لذا مروان تب نیاورد کفت :

 

 

" يَا أَبَا لَيْلَى‏ سُنَّةُ عُمَرَ سَيِّئَة ؟! " 

ای ابا لیلی ! آیا سنتی را که عمر پایه گذاری نمود ، سنت بدی بود؟

 

و افزود:

إنَّ عُمَر سَنَّ سُنَّةً فَاَتبَعَها 

 

عمر راه و رسمی را پایه گزاری کرد، تو نیز از آن پیروی کن.

معاویه ین یزید گفت:

 

أ تَخْدَعُنِي عَنْ دِينِي ائْتِنِي بِرِجَالٍ كَرِجَالِ عُمَرَ أَجْعَلْهَا بَيْنَهُمْ‏ شُورَى‏

 

ای مروان، آیا می خواهی مرا در دینم فریب دهی؟ عم امر خلافت را در شورا قرار داد . من در چه کسانی قرار دهم ؟ افرادی همانند افرادی که عمر خلافت را در میان آنها به صورت شورا قرار داد بیاور ، تا من چنان کنم .

 

خدا می داند که مثل معاویه بن یزید چند نفر  در عالم هست که از چنان سلطنت و خلافت برای رضای خدا صرف نظر کند ؟! ی کاش می فهمیدیم که آیا آمرزیده شده است ؟ آیا شوخی است که انسان خلافت را رها کند و بگوید : پدرم بر باطل بود و پدرش هم باطل بود؟!

 

آیا ما نباید عبرت بگیریم؟ دنبال خیال اندر خیال است، معاویه چهل سال خلافت کرد، یزید هم با خود گفت؟ لابد برای من هم چنین خواهد بود ، در حالی که دنیا وهم و خیالی بیش نیست.

 

شخصی به اهل سقیفه گفت:  شما الان حق را از اهل آن گرفتید ، گمان می کنم از دست شما هم گرفته شود.

 

در محضر بهجت ، ج 3 ، ص 103

 

  • هیچ نظری یافت نشد

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.