خاربن در قوت و برخاستن خاركن در پيري و در كاستن
خاربن هر روز و هر دم سبز و تر خاركن هر روز زار و خشك تر
او جوانتر ميشود تو پيرتر زود باش و روزگار خود مبر
خاربن دان هر يكي خوي بدت بارها در پاي خار آخر زدت
برو بفروش این چشمی که داری که در دیدن ندارد استواری
یکی چشمی دگر بی غش و بی عیب به دست آور برای دیدن غیب
دریای فراوان نشود تیره به سنگ عارف که برنجد تنگ آب است هنوز
سعدی
نفس خود ناکرده تسخیر ای فلان چون کنی تسخیر نفس دیگران
نفس را اول برو در بند کن پس برو آهنگ وعظ و پند کن
منبری بگذار بهر خود نخست وانگهی برجه به منبر تند و چست
آتشی در دل بر افروز آنگهی گرم کن هنگامه وعظ ای رهی
تا تو سوز دین نگردد دل کباب دم نگردد گرم ای عالی جناب
تا تو را سوزی نباشد در جگر دم مزن کاندر دمت نبود اثر
برخیز سحر ناله و آهی می کن استغفاری ز هر گناهی می کن
تا چند بعیب دیگران درنگری یکبار بعیب خود نگاهی می کن
بیانات برگزیده |
لینک های کاربردی | دسترسی سریع | کلیه حقوق سایت محفوظ است. |
|||